امروز روز مهم بزرگداشت مقام معلم است، اما باید بدانیم که بهدلیل اینکه آموزگاران ما همیشه درحال آموختن یک دانش جدید به ما هستند، هر روز و هر لحظه باید با رفتار مناسب و درسخواندن و رسیدن به دانایی بیشتر از آنها قدردانی کنیم و به معلمانمان احترام بگذاریم.
دربارهی حالوهوای رابطهی معلمشاگردی، با تعدادی از دانشآموزان پایهی دوم مدرسهی ابتدایی بعثت و خانممعلمشان گفتوگویی صمیمی داشتیم که میخوانید.
ترگل ستودهنیا میگوید: معلمم را خیلی دوست دارم، زیرا از اول تا آخر زنگ برای ما زحمت میکشد. خانممعلم ما بهجز درسدادن، داستانهای آموزندهای برایمان میگوید.
او دوست دارد خانممعلمشان بیشتر ریاضی درس بدهد و زنگ آخر هم با هم بازی ریاضی انجام دهند. ترگل دوست دارد خانممعلمشان همیشه مهربان باشد تا همهچیز خوب پیش برود و در برابر اذیتکردنهای بچهها صبور باشد.
او صادقانه میگوید: یکبار بهدلیل اینکه سرکلاس موقع درسدادن خوراکی خوردم و با دوست کناریام حرف زدم، خانممعلم مجبور شد مرا دعوا کند. او میگوید: معلم ما حرفزدن، سر کلاس چاشتخوردن و به حرف معلم گوشنکردن را دوست ندارد.
یکبار هم خودم در کلاس، حاضرجوابی کردم که خانممعلم مرا دعوا کرد و خاطرهی تلخی برایم بود. بعد هم بغض کردم و ناراحت و پشیمان بودم که چرا با معلممان اینطوری رفتار کردهام.
ترگل میگوید: دوست دارم او را بغل کنم، یک دفترچه هم درست کنم و به او بدهم که در آن یک متن بنویسم با این جمله: «ممنون خانم پوربهزاد عزیزم که این یکسال برای ما زحمت کشیدید و چیزهایی به ما آموختید که به آن نیاز داشتیم.»
اما آیناز گندمکار هم میگوید: معلمم را یکعالمه دوست دارم، زیرا برای ما خیلی زحمت کشیده است تا بتوانیم درسهایمان را یاد بگیریم.
او دوست دارد خانممعلمش بیشتر علوم درس بدهد، تکلیف زیاد نگوید و همهی کتابهایشان را در کلاس نگه دارد تا کیفشان سنگین نشود؛ زیرا صبحها شانههایشان درد میگیرد.
آیناز میگوید: خانممعلم تاکنون مرا دعوا نکرده است، اما بعضی بچهها را بهدلیل اینکه یا مدادسیاه، قرمز یا پاککن نداشتند یا تکلیف انجام نداده بودند یا نامرتب بودند یا کتاب نمیآوردند، دعوا کرده است.
با وجود این، وقتی درسهایمان را بخوانیم و نامرتب نباشیم و منظم باشیم، کار بزرگی کردهایم که تشویقمان میکند.
آیناز دوست دارد برای روز معلم یک هدیهی بزرگ که همان درسخواندن است، به معلمشان هدیه بدهد و همیشه بهیادش باشد و از زحمتهایش به این شکل تشکر کند.
زینب شیخبرادران هم نظرش این است: خانممعلم ما خیلی مهربان و دلسوز است. مثلاً زنگهای تفریح که تمام میشود، پنج دقیقه به ما زمان میدهد تا چاشتمان را بخوریم.
من دوست دارم خانممعلم بیشتر به ما تکلیف بدهد و باهم سرود بخوانیم. بیشتر هم با معلممان بازی کنیم.
زینب میگوید: وقتی تکلیفم را ننویسم، خانم به من بیشتر تکلیف ستارهدار میدهد که به تصمیم خودش بستگی دارد. مثلاً ممکن است نوشتن از روی یک درس طولانی باشد.
خانممعلممان دوست دارد ما بیشتر گوش بدهیم و کمتر حرف بزنیم و اگر کمتر حرف بزنیم، مشقهایمان را بنویسیم و در کلاس راه نرویم، تشویقمان میکند.
زینب دوست دارد روز معلم، آموزگارش را بغل کند، او را ببوسد و برایش گل بخرد.
در ادامه، مرضیه پوربهزاد، معلم این کلاسدومیهای مهربان و بازیگوش، هم میگوید: در چهاردهسال تجربهی معلمیام از بچهها یاد گرفتهام اگر اشتباهی انجام دادم، با شجاعت عذرخواهی کنم که برای بچهها هم آموزنده است.
در همهی دوران خدمتم هدفم این بوده است دانشآموزانی را پرورش دهم که با همه مهربان باشند.
او از خاطراتش با بچهها میگوید: یکبار درحال تدریس بودم و بچههای کلاساولی در حیاط بازی میکردند که ناگهان دو دست از پنجرهی کلاس داخل شدند و دو بطری پر از آب روی من خالی شد.
گذشت و سال تحصیلی جدید همان دانشآموز شاگرد من شد و در طول سال آنقدر به یکدیگر علاقهمند شدیم که شب عروسی برادرش، دستهگل ماشینعروس را کَند و بهعنوان هدیه برای من به مدرسه آورد.